عریضــــــه

سلام حضرت مهتاب...

عریضــــــه

سلام حضرت مهتاب...

عریضــــــه

ذِکْـرُ رَحْـمَـةِ ربّـکَ...
.
.
.
عریضه یعنی:
"عرض حال کسی که به شخص بالاتراز خود می نویسد"

+عریضه نویسانی که علاقه مند به درج عریضه خود در این صفحه هستند؛آن را از منوی ارسال عریضه برای ما بفرستند تا پس از تایید منتشر کنیم.

عریضه نویس ها

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین وعلی علی ابن الحسین وعلی ابااء الحسین وعلی ابناء الحسین وعلی اصحاب الحسین آرزویم زیارت تو و قمربنی هاشم است

یا امام حسین من شکایت دارم از برادر و زنداداشم یا امام حسین من شاکی ام من دستم خالیه ولی نتونستم حقمو ازشون بگیرم یا امام حسین خودت حقم و ازشون بگیر، یا امام حسین هیچ وقت حلالش نمیکنم، هیچ وقت ازشون نمیگذرم، واگذارش کردم به خدا و خودت، خودت میدونی که با من و زندگی من و روح و روان من چکار کردند مخصوصاً از زنداداشم که همیشه به من و زندگیم شمادت کرده ، قبل اینکه پدرم فوت کنه مریض بود و یک روز که برادرو و زنداداشم می خواستند ببرند بیمارستان قبل از اینکه ببرند بستری کنند به دفتر خانه بردند تا اون خونه ای که توش با پدر و مادرم زندگی می کردند با زور به نام اونا بکنه که اون کار هم کردند و بعد اون خونه سرمایه بابام و یک خونه دیگه و باغ هم بود و 6 سالی هست که پدرم فوت کرده است و تا الان برادر و زندادشم حق من ندادند و بعد از فوت بابام پسر عموم به من گفت تو هم بیا تو یک طبقه ی اون یکی خونه بشین که اجاره ندی و من هم به دلایلی نمی تونستم گفتم نمی تونم به برادرم گفت اونجا را اجاره بده و اجاره اش را به این بده تا جای دیگه که اجاره میکنه حداقل بتونه یک مقدار ش از این پول بده تا الان که هیچی به من از اون اجاره خونه نداده و بعد از فوت بابام سرمایه بابام را بالا کشید گفت برای بابا خرج کردم و حدوداً 5 میلیون برای مامانم از بابا ارث رسیده بود که یک بار به برادرم گفتم بده من پول رهن بدم ماهانه کم کم بهت برمی گردونم برگشت گفت که بابا که اون موقع مریض بود پول نداشتم خرج کردم و الان 6 سالی است که از محصول باغ گردو و سیب برداشت می کنند و می فروشند و به من و برادر کوچکترم 4 یا 5 کیلوئی به ما میدهند و توی خونه هر چی لوازم خونه و فرش و ... بود هیچی به من ندادند حداقل 5 تا فرش دستی اونجا بود و زنداداشم برگشت گفت که به ما داده است و اونها با اون آسایش زندگی کرده اند و من هم 7 سالی که از شوهر معتادم طلاق گرفتم و همه چیز هایم را فروخته بود و فقط برای مهریه ام دختر 9 ساله ام را برداشتم و با دست خالی از اون بعد با یک دختر بچه و خونه اجاره ای زندگی ام را از نو شروع کردم و هیچ وقت هم نامید نشدم و نرفتم از پدر یا برادرم یا زنداداشم خواهش کنم که من موندم همیشه به خدا توکل کردم و از خدا کمک خواستم دلم میخواد بیام و از نزدیک عرض ادب کنم. ولی میدونی که یک نگاه شما رو لازم دارم تا مشکلم حل بشه تفضلی کن مولا جون - آرزومندم


عریضه نویس: رقیه

حاجت روا باشند ان شاالله

  • نور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

عریضــــه

وبلاگ-کد لوگو و بنر