عریضــــــه

سلام حضرت مهتاب...

عریضــــــه

سلام حضرت مهتاب...

عریضــــــه

ذِکْـرُ رَحْـمَـةِ ربّـکَ...
.
.
.
عریضه یعنی:
"عرض حال کسی که به شخص بالاتراز خود می نویسد"

+عریضه نویسانی که علاقه مند به درج عریضه خود در این صفحه هستند؛آن را از منوی ارسال عریضه برای ما بفرستند تا پس از تایید منتشر کنیم.

عریضه نویس ها

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم رب الزهرا ...
دلم به حال دلم سوخت 
که 
دارد 
این ثانیه های زودگذر عمرم به بطالت می گذرد ...
من کجای این کره ی خاکی ایستاده ام 
که 
مدام 
زمین می خورم ...
چرا جمعه هایم دیگر رنگی از تو ندارد ...
فکر می کردم بیشتر تزدیکت می شوم اما جامانده تر شدم مولا...
حال این روزهایم خراب تر از قبل است باور کن ...
بغض های این روزهایم بدتر از قبل است باور کن ...
من نمیدانم ...
نمیدانم الی متی احارفیک یا مولای ...
التماس دعای فرج +شهادت 
یازهرا سلام الله علیها



عریضه نویس: گمنام زهرایی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین وعلی علی ابن الحسین وعلی ابااء الحسین وعلی ابناء الحسین وعلی اصحاب الحسین آرزویم زیارت تو و قمربنی هاشم است

یا امام حسین من شکایت دارم از برادر و زنداداشم یا امام حسین من شاکی ام من دستم خالیه ولی نتونستم حقمو ازشون بگیرم یا امام حسین خودت حقم و ازشون بگیر، یا امام حسین هیچ وقت حلالش نمیکنم، هیچ وقت ازشون نمیگذرم، واگذارش کردم به خدا و خودت، خودت میدونی که با من و زندگی من و روح و روان من چکار کردند مخصوصاً از زنداداشم که همیشه به من و زندگیم شمادت کرده ، قبل اینکه پدرم فوت کنه مریض بود و یک روز که برادرو و زنداداشم می خواستند ببرند بیمارستان قبل از اینکه ببرند بستری کنند به دفتر خانه بردند تا اون خونه ای که توش با پدر و مادرم زندگی می کردند با زور به نام اونا بکنه که اون کار هم کردند و بعد اون خونه سرمایه بابام و یک خونه دیگه و باغ هم بود و 6 سالی هست که پدرم فوت کرده است و تا الان برادر و زندادشم حق من ندادند و بعد از فوت بابام پسر عموم به من گفت تو هم بیا تو یک طبقه ی اون یکی خونه بشین که اجاره ندی و من هم به دلایلی نمی تونستم گفتم نمی تونم به برادرم گفت اونجا را اجاره بده و اجاره اش را به این بده تا جای دیگه که اجاره میکنه حداقل بتونه یک مقدار ش از این پول بده تا الان که هیچی به من از اون اجاره خونه نداده و بعد از فوت بابام سرمایه بابام را بالا کشید گفت برای بابا خرج کردم و حدوداً 5 میلیون برای مامانم از بابا ارث رسیده بود که یک بار به برادرم گفتم بده من پول رهن بدم ماهانه کم کم بهت برمی گردونم برگشت گفت که بابا که اون موقع مریض بود پول نداشتم خرج کردم و الان 6 سالی است که از محصول باغ گردو و سیب برداشت می کنند و می فروشند و به من و برادر کوچکترم 4 یا 5 کیلوئی به ما میدهند و توی خونه هر چی لوازم خونه و فرش و ... بود هیچی به من ندادند حداقل 5 تا فرش دستی اونجا بود و زنداداشم برگشت گفت که به ما داده است و اونها با اون آسایش زندگی کرده اند و من هم 7 سالی که از شوهر معتادم طلاق گرفتم و همه چیز هایم را فروخته بود و فقط برای مهریه ام دختر 9 ساله ام را برداشتم و با دست خالی از اون بعد با یک دختر بچه و خونه اجاره ای زندگی ام را از نو شروع کردم و هیچ وقت هم نامید نشدم و نرفتم از پدر یا برادرم یا زنداداشم خواهش کنم که من موندم همیشه به خدا توکل کردم و از خدا کمک خواستم دلم میخواد بیام و از نزدیک عرض ادب کنم. ولی میدونی که یک نگاه شما رو لازم دارم تا مشکلم حل بشه تفضلی کن مولا جون - آرزومندم


عریضه نویس: رقیه

حاجت روا باشند ان شاالله

بسم الله الرحمن الرحیم

مولا جان سلام, آقای ما سلام...

آقای رئوف دلشکسته، آقای منتظر غریب، سلام...

نیاز نیازمندان و امید امیدواران، حبیب و محبوب دل های عاشق، سلام...

فقط خدا می داند که چقدر دلم می خواهد جواب این سلام های دست و پا شکسته را...

جواب این دل پر شکسته را می دهید؟

خیلی سخت است آقا...خیلی سخت...که همه را ببینم و شما را نبینم...صدای همه را بشنوم و نجوای شما را نشنوم...آقا فراقتان سخت شده...این تنهایی، که من ناله بزنم و صدایم به شما نرسد که نتوانم شکوه کنم از این همه...

به جانم قسم آقا جان که شما همان حقیقت پنهانید که آشکارا نورتان را بر حیات خرد ما گسترده اید و مهربانانه ذره پروری میکنید.به جانم قسم شما همان نورید که جدا از ما ولی در بین ما قدم برمی دارید...که بی شما زمین خوردن هایمان راه رفتن را از ما سلب می کند.

به جان ناقابلم قسم آقا جان که دل مومنی نیست که برای شما و از شوقتان ناله سر ندهد...

مولای من تا کی در فراقت حیران و سرگشته باشم؟ تا کی ناله سر دهم و دیگر چگونه راز دل بگویم؟

مولاجان سخت است اینکه از غیر تو پاسخی بشنوم. تا کی از تو بگویم و مردم تو را رها کرده باشند؟ 

آیا کسی هست که مرا در ناله و فغان دل و زاری برای تو یاری کند؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ فَأُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ؟  هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُساعِدَ جَزَعَهُ إِذا خَلا؟ آیا کسی هست که بگرید تا من نیز به مساعدت او زار زار گریه کنم؟ هَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَساعَدَتْها عَیْنى عَلَى الْقَذى؟ ای پسر پیامبر رحمت، آیا به سوی تو برای ما راه دیداری هست...؟هَلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ...آیا امروز ما به فردای دیدار تو متصل خواهد شد؟هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا...

مولای من، هر صبح و شام ، هروقت غمی مرا در برمی گیرد و هروقت دلم می گیرد از زمانه ی بی تو، جز این زمزمه ای ندارم که متی ترانا و نراک یا مولای...که دیدار روی تو، هر قدر هم دست نیافتنی و دور، فکرش هم انسان را رها می کند از همه چیز. چرا که این یعنی ما دلگرمیم به تو و حضور رحمانی ات.مَتى تَرانا وَ نَراکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِواءَ النَّصْرِ تُرى؟ أَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَ أَنْتَ تَأُمُّ الْمَلَأَ، وَ قَدْ مَلَأْتَ الْأَرْضَ عَدْلاً؟ کی شود که پرچم نصرت و پیروزی را برافرازی و ما در کنارت باشیم و آنگاه زمین را پر از عدل کنی؟ ما در کنارتان...آه...!

آقا مدتهاست که دل خوش کرده ایم به پیروزی های کوچک و موقت. به دست یافته هایی که آن هاهم قطعا ناشی از رحمت بیکران و نعمت وجود مبارک شما بوده. می گویند غزه پیروز شد...مقاومت یهودیت را سرجایش نشاند...خداراشکر که حالا بچه ها شبی راحت می خوابند و مادران مرگ فرزند را هر لحظه در مقابل خود مجسم نمی کنند، ولی...

ولی قدس کجا آزاد شده؟ اسرائیل کجا فروریخته؟ اینها تنها باید به دستان کیفر دهنده ی خدا که شمایید صورت گیرد. شمایید که دشمنانتان را خواری می دهید و سرکشان را نابود می کنید و ریشه ی متکبران جهان را از بن می سوزانید....وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ...

خدایا...

مولای من برای دل هامان دعا کنید.

برای دل هایی که گاهی فرار می کنند از دست صاحبشان.

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان...






دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

عریضــــه

وبلاگ-کد لوگو و بنر