عریضــــــه

سلام حضرت مهتاب...

عریضــــــه

سلام حضرت مهتاب...

عریضــــــه

ذِکْـرُ رَحْـمَـةِ ربّـکَ...
.
.
.
عریضه یعنی:
"عرض حال کسی که به شخص بالاتراز خود می نویسد"

+عریضه نویسانی که علاقه مند به درج عریضه خود در این صفحه هستند؛آن را از منوی ارسال عریضه برای ما بفرستند تا پس از تایید منتشر کنیم.

عریضه نویس ها

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
این روزها دلم تنگ توست و نبودنت را بیشتر حس میکنم.
روزی که بی محابا از قلبم بیرون رفتی و چون من سرگرم دنیا بودم
رفتن ات را نفهمیدم
یادت هست. چند ماهی است که از قلبم رفته ای.
من نیز اولئک یعمهون شدم. و فقط "کتاب مقدس" ات، راه گشایم بود.
بماند چقدر شکستم. بماند ...
اما از گذشت ماجرا و بیرون کردن نامحرمان، چندی است، میگذرد.
و من متوجه شده ام که چقدر تنهایم و دوست و همراهی ندارم.
امشب قصد داشتم به در خانه ات بیایم.
و من درخواست دوستی بدهم.
میخواهم بپذیری. 
و دوباره مثل قبل، اول صاحب قلب و بعد، کلید دار و نگهبان قلبم باشی.
خدای مهربان من! به قلبم برگرد. خانه ات را ترو تمیز کرده ام.
و هر صبح به امید برگشتن ات، آب و جارو میکنم.
خدای من! نگهبان قلب من! 
برگرد...
همراه تنهایی ها و همسفر زندگی ام!
برگرد...
خانه بی دوست صفایی ندارد....
برگرد...

هو الحق

خدایا تنها پناهم تو هستی نمی دانم با چه لفظ قلمی حرفهایم را بگویم از دست برادرم و زنداداشم دیگه خسته شدم جونم به لبم رسیده الان حدود 7 سال است که پدرم فوت کرده است پدرم سرمایه ، وسایل خونه سه تا باغ و دو تا خونه داشت یک خونه را برادرم آخرین بار که  پدرم مریض بود می خواستند ببرند بیمارستان بستری کنند قبلش بردند به دفترخانه و خونه را به زور به نام خودش کرده و از باغ هم سیب و گردو هر چی هر سال در می آمد به من یه ذره می داد و سرمایه هم معلوم نشد چکار کرد هر دفعه گفتم در جواب می گفت سرمایه ای در کار نبود برای مادرم از پدرش ارث رسیده بود اونم معلوم نشد چکار کرد و من هم اجاره نشین هستم تا الان منو دست انداخته من که تو زندگیم شکست خورده بودم زنداداشم همیشه همه جا به من شمادت می کرد پشتم از خودم دخترم بدگویی می کرد خدایا من زندادادشم و برادرم را به شما سپردم شما حق به حقدار برسانی من سال 85 طلاق گرفتم رفتم تو یک محله قریبه با دست خالی با چند تا تکه  موکت ، یخچال و یدونه اجاق گاز و چند تا ظرف کوچک خونه اجاره کردم نزدیک زمستان بود که بخاری هم نداشتم یک بار نه برادرم و نه زنداداشم زنگ نزد ببینن من کجا و چه شرایطی زندگی میکنم یک بار خودم به زنداداشم زنگ زدم گفتم قریبه از آدم می پرسه کجا و چه کار میکنی برگشت به من گفت من چکار کنم  خلاصه همه چیز را کشیده اند زیروشون و به راحتی زندگی میکنن

بسم الله الرّحمن الرّحیم

خدایا خداوندا به تو شکایت میکنم از بهنام.خدایا بلد نیستم لفظ قلم حرف بزنم میخوام با همین لحن باهات درد و دل کنم خودت گفتی بنده ی من میتونه با هر زبونی هر لحنی باهام راز و نیاز کنه خدایا به تو شکایت میکنم ازین نامردی که 2سال براش صبر کردم خدایا خودت میدونی 2سال عقد کرده موندم تا خدمتش تموم شه اما حالا که توم شده و با هزار تا امید میخواستم برم سر خونه زندگیم اما الان میگه نمیخوامت خدایاخودت جوابشو بده خدایا تو شاهدی که من چطور این 2 سالو با اون اخلاق بد و دست به زن تحمل کردم من تحمل کردم که سر و سامون بگیرم نه این که الان بگه نمیخوامت بیا توافقی طلاقت بدم.خدایا قسمت میدم به این روزا خدایا قسمت میدم به این ماها که نزار حقم ناحق شه.خدایا خیلی نامرد بود خیلی هیچ وقت فکر نمیکردم عمق نامردیش این قد باشه.خدایا من متوسل شدم به علی اصغر 6ماهه به خانم فاطمه زهرا بع حضرت ابوالفضل.خدایا مددم کن خدایا نزار انقد راحت این کارو بکنه با منو بره خدایا من ارزش دارم خدایا نزار اینطوری نامردی کنه و راحت بره یه زندگی جدید تشکیل بده برای خودش


دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

عریضــــه

وبلاگ-کد لوگو و بنر